English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5630 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army reserve U قسمت احتیاط نیروی زمینی
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
armies U ارتش نیروی زمینی
army U ارتش نیروی زمینی
care U پرستاری
health nursing U پرستاری
cares U پرستاری
attendances U پرستاری
attendance U پرستاری
cared U پرستاری
women's army corps U قسمت زنان ارتش
wet nurse U پرستاری کردن
wet-nurses U پرستاری کردن
health nursing U تخصص پرستاری
wet-nurse U پرستاری کردن
tendance U موافبت پرستاری
nurses U پروراندن پرستاری کردن
nurse U پروراندن پرستاری کردن
nursed U پروراندن پرستاری کردن
dry nurse U پرستاری که به بچه شیر ندهد
surgeon general U رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
air ground section U قسمت عملیات مشترک زمینی و هوایی
hospitaler U فرقههای مسیحی که از بیماران ومعلولین پرستاری میکردند
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
baby-minder U شخصیکهدر منزلخود از بچههایی که والدین شاغل دارند پرستاری میکند
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
tend U وجه کردن پرستاری کردن
tending U وجه کردن پرستاری کردن
tended U وجه کردن پرستاری کردن
minister U پرستاری کردن بخش کردن
tends U وجه کردن پرستاری کردن
ministers U پرستاری کردن بخش کردن
sales force U نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
throttles U عبور قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division U قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
land forces U نیروی زمینی
land force n U نیروی زمینی
ground forces U نیروی زمینی
ground force U نیروی زمینی
army artillery U توپخانه نیروی زمینی
army aviator U خلبان نیروی زمینی
army base U پایگاه نیروی زمینی
army staff U ستاد نیروی زمینی
army base U پادگان نیروی زمینی
army post office U پستخانه نیروی زمینی
secretary of the army U وزیر نیروی زمینی
department of the army U وزارت نیروی زمینی
army reserve U احتیاط نیروی زمینی
army depot U امادگاه نیروی زمینی
army corps U سپاههای نیروی زمینی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
army management structure U سازمان مدیریت نیروی زمینی
army service area U منطقه سرویس نیروی زمینی
theater army U نیروی زمینی صحنه عملیات
army aviation U هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
land service U خدمت نظام در نیروی زمینی
army post office U شعبه پستی نیروی زمینی
master sergeant U استوار ارشد نیروی زمینی
army assault team U تیم هجومی نیروی زمینی
army in the field U نیروی زمینی درصحنه عملیات
assistant secretary of the army U معاون وزیر نیروی زمینی
army program memorandum U لایحه برنامههای نیروی زمینی
army training program U برنامه اموزش نیروی زمینی
army airdefense command post U پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army deposit fund U سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army material program U برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army personnel center U مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel system U سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
an system U سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
army national guard U گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army troops U عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army training and evaluation program U برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
unit U قسمت
instalments U قسمت
units U قسمت
data division U قسمت
percentage U قسمت
snick U قسمت
batches U قسمت
installments U قسمت
percentages U قسمت
part U قسمت
pieces U قسمت
batch U قسمت
head stall U قسمت سر
instalment U قسمت
piece U قسمت
section U قسمت
kismet U قسمت
portions U قسمت
arm U قسمت
it fell to my lot to go U قسمت
internode U قسمت
plank U قسمت
in part U در یک قسمت
caboodle U قسمت
portion U قسمت
sections U قسمت
feck U قسمت
compartmental U قسمت قسمت
in sections U قسمت قسمت
sect U قسمت
partitions U قسمت
compartments U قسمت
sects U قسمت
compartment U قسمت
divisions U قسمت
ratios U قسمت
ratio U قسمت
component U قسمت
party U قسمت
components U قسمت
partition U قسمت
Corp U قسمت
segments U قسمت
dole U قسمت
segment U قسمت
underfoot U قسمت کف پا
departments U قسمت
division U قسمت
cantos U قسمت
detachments U قسمت
agency U قسمت
department U قسمت
detachment U قسمت
cross section of a gravity dam U قسمت
agencies U قسمت
grist U قسمت
rashers U قسمت
canto U قسمت
rasher U قسمت
piecemeal U قسمت به قسمت
headquarters detachment U قسمت قرارگاه
foot U قسمت پایینی
activities U قسمت یکان
sections U بخش قسمت
activity U قسمت یکان
subsections U قسمت فرعی
forepart U قسمت جلو
patrol U قسمت گشتی
patrolled U قسمت گشتی
headquarters detachment U قسمت ارکان
foreparts U قسمت جلو
hauling part U قسمت متحرک
hauling part U قسمت کشنده
patrols U قسمت گشتی
patrolling U قسمت گشتی
head piece U قسمت بالا
subsection U قسمت فرعی
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
1 moves up the range
1you are in too much of a hurry.the young lady herself is fine.
1cartridge
1i was rebelling now
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com